وقتی صحبت از زمان میکنیم فکر اکثر افراد به سمت موضوع مدیریت زمان سوق پیدا میکند به این صورت که سریع شروع میکنیم تا برای فردا و دقیقهبهدقیقه برنامهریزی کنیم. و اغلب چند روز بعد که شور و شوق هیجانی از بین رفت، تمام برنامهها و اهداف فراموش میشوند تا اینکه دوباره انگیزهای وارد بشود و یا مناسبی مثل سال جدید رخ بدهد. تجربه نشان میدهد هر تصمیمی که هیجانی گرفته بشود و هر کاری که انفجاری شروع شود معمولاً با همین سرعت کنار گذاشته خواهد شد. بحث امروز در تصمیمگیری و نحوه عمل کردن نیست و امیدوارم در آینده نزدیک در این زمینه هم مطالبی بنویسم.
هدف این مقاله بحث در مورد محدودیت زمان و انرژی ما انسانهاست. باید قبول کنیم که ما بهعنوان یک موجود زنده زمان کاملاً مشخصی در طول یک روز داریم و متقابلاً هر کس میتواند در طول روز مقدار مشخصی انرژی را صرف کند که این مقدار هم در بین انسان زیاد متفاوت نیست.
داشتن زمان محدود بدین معناست که هر انسانی در طول یک شبانهروز قادر است فقط تعداد فعالیت محدودی داشته باشد که این فعالیتها میتواند متشکل از کار و مطالعه و سرگرمی و خواب و … باشد. تا اینجا هیچ تفاوتی بین انسانها وجود ندارد، بلکه تفاوت اصلی در نوع فعالیتها و همچنین زمان اختصاصی به هر فعالیت هست. بهطور مثال یک نفر روزی شش ساعت و یک نفر دیگر ده ساعت از زمان خود را به خواب اختصاص میدهد. بنده بههیچعنوان توصیهای مبنی بر کم خوابیدن نداشته و ندارم، بلکه همواره سعی کردهام حد میانهای داشته باشم. هرکسی با اندکی انضباط میتواند زمان مناسب و معقولی را برای نیازهای روزانه خود اختصاص دهد. بحث اصلی، مدیریت و برنامهریزی مابقی زمان باقیمانده هست. اینجاست که بحث اولویتبندی حرف اول و آخر را میزند.
به نظرم اگر هدفهای بلندمدت و کوتاهمدت زندگی مشخص باشند بهراحتی مسیر زندگی و فعالیتهای لازم جهت رسیدن به اهداف نیز مشخص هستند. حالا اگر کسی اکثر زمان خودش را صرف موبایل بازی و دنبال کردن اخبار زرد بکند، بهراحتی میتوان گفت تفریح و سرگرمی اولویت اصلی زندگیاش هست. هرچند حتی اگر خود منکر این قضیه باشد..
نکته بعدی که باید توجه داشته باشیم این هست که همه ما به هر نحوی همین زمان مشخص خودمان را با انواع فعالیتها پر میکنیم و تقریباً به این روال زندگی نیز عادت داریم. و عملاً هیچ زمان اضافی نداریم، مثلاً کسی نمیتواند بگوید من امروز بیست ساعت زندگی کردم و بقیه دو ساعت را ذخیره کردم!
خلاصه مطلب اینکه اگر قرار هست از فردا فعالیتی را شروع کنیم چارهای جز حذف و یا کاهش زمان سایر فعالیتها رو نداریم! اگر قرار هست از فردا زبان بخوانیم و یا دنبال پول بیشتر برویم، باید از یک سری فعالیتهای غیرضروری و غیرمفید دل بکنیم. البته متأسفانه این غیرضروری ها معمولاً با لذت همراه هستند و به همین دلیل هست که اکثر مردم توانایی دل کندن از این فعالیتها را ندارند. البته باز تأکید میکنم نظر بنده این نیست که نباید تفریح کرد بلکه باید توازنی بین فعالیتهایمان داشته باشیم. چراکه وقتی پول میتواند زندگی راحتی برایمان به ارمغان بیاورد، تفریح و سرگرمی هم میتواند سلامت روانی به همراه داشته باشد.
بحث بعدی که نباید از آن غافل شد، محدودیت انرژی هست. فرض کنیم بتوانیم با برنامهریزی برای تمام فعالیتهایمان زمان کافی اختصاص دهیم، ولی در طول انجام فعالیتها انرژی کافی نداشته باشیم، به نظر شما آیا این فعالیتها مؤثر خواهند بود؟ مسلماً نه!
اینجاست که مدیریت صحیح انرژی خودش رو نشان میدهد، اول اینکه باید در شروع روز انرژی کافی و قوای جسمانی و فکری مناسبی داشته باشیم که این هم از طریق استراحت مناسب در شب و مسلماً خواب بدون فکر و استرس حاصل میشود و کسی که تا پاسی از شب و در تاریکی مشغول گشتوگذار در شبکههای اجتماعی هست از نعمت سرحالی در طول فردا بیبهره خواهد ماند. دوم اینکه، مدیریت مصرف انرژی و تجدیدقوا در طول روز نیز بسیار حائز اهمیت هست. فرض کنید اول روز قبل از اینکه کارهای مهم فکری و جسمی را انجام داده باشیم، ورزش سنگین انجام بدیم! و یا در بهترین ساعت روز فیلم بینیم. در کل بجای انجام کارهای اولویتدار و نیازمند تمرکز بیشتر، مشغول کارهایی باشیم که با تمرکز کمتری نیز قابل انجام هستند.
در آخر بهطور خلاصه میتوان گفت زمان و انرژی ما انسانها کاملاً محدود هست و آینده ما وابسته به روش مدیریت و مصرف این نعمتها میباشد.